دل نوشته های یک دل شکسته

اگر کتاب زندگی چاپ دومی داشت هیچوقت نمی گذاشتم این همه غلط تکرار شود.

دل نوشته های یک دل شکسته

اگر کتاب زندگی چاپ دومی داشت هیچوقت نمی گذاشتم این همه غلط تکرار شود.

امروز با حافظ

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر  کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

آن چنان در هوای خاک درش

می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می گزی که مگو

لب لعلی گزیده ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش

رنج هایی کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده ام که مپرس

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شقایق چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:52 http://mmrr.blogsky.com/

من از همین امروز نمی زارم که اشتبا هاتم تکرار بشه
ممنونم.خسته نباشی

بیاموز که تو معمار زندگی خویش هستی .
درپناه حق باشی .

شیدا بارونی چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:28 http://www.sheydarainy.blogfa.com

سلام وبلاگتون خیلی جالب و زیباست

همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس .......به منم سر بزنین
خدانگهدار

اعصابمو وشگون نگیر چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 http://veshgun.blogsky.com

این شعر دلنشین مسکن دل شکسته ام بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد