دل نوشته های یک دل شکسته

اگر کتاب زندگی چاپ دومی داشت هیچوقت نمی گذاشتم این همه غلط تکرار شود.

دل نوشته های یک دل شکسته

اگر کتاب زندگی چاپ دومی داشت هیچوقت نمی گذاشتم این همه غلط تکرار شود.

امروز با حافظ

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر  کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

آن چنان در هوای خاک درش

می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می گزی که مگو

لب لعلی گزیده ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش

رنج هایی کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده ام که مپرس

 

 

بوف کور

 

 

    در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می خورد

 

و میتراشد.

 

    این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این

 

دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند

 

و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان

 

سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند .

 

نویسنده : صادق هدایت